یـادت باشـه روزایی که بازیـت بـودم دنیـام بـودی.

منوی دسته ای
دوستان
موضوع: <-PostCategory->

 

دیدم یه شماره غریب اس ام اس داده 

 " چطوری مهندس بی معرفت ؟ "

 زدم شما؟

 زد " یکی که با وجود همه بی معرفتیات دلش طاقت دوریتو نداره و همیشه "برمی گرده" طرف تو "

 یکم فک کردم , گفتم

 ستاره تویی ؟ برگشتی ایران عسلم ؟ ستاره  از اون موقع که تو رفتی از دلتنگی تو و تنهایی دارم میمیرم , اما چون میدونستم هیشکی و مثل تو نمی تونم دوست داشته باشم سمت هیشکی نرفتم "

 گفت

 " من ستاره  نیستم , فک کنم با وجود ستاره  باید به من بگی دوست دختر سابق "

 کلی فک کردم قبل ستاره  با کی بودم

 زدم

 " یاسمن تویی؟ تو دوست دختر اول و آخر من و ملکه آرزوهای منی تا ابد, سابق چیه ,میگن دلت و به هرکی بار اول ببازی دیگه بقیه عشقا برات بی رنگ میشه و منم که دلم به تو قفل شده نفس"

 گفت من یاسمن نیستم, حالا که انقد سرت شلوغه کاش لااقل یادگاری ازت تو دلم نبود

 کلی فک کردم خدایا یادگاری تو دل؟ ,کدومشونه

 گفتم

 "سارا تویی ؟ باید قبول کنی برای ما زود بود و آبروی خودمون میرفت , صد بار بهت گفتم اون بچه رو بنداز, هنوزم دیر نشده , اگه بندازیش میتونیم تا ابد با هم بمونیم زندگی من, هنوزم جدایی از تو رو باور نمی کنه دلم "

 گفت

 " احمق من دلارامم, هم دانشگاهیت که سال دومه " ادبیاته ", فک نکنم بشناسی با اینکه آخرین دیدارمون 2 ساعت پیش بوده, نمی خواد بقیه رو رو کنی کثافت, حیف من که وسط کلاس " برگشتم " اومدم دم خونه دنبالت ببرمت خونمون .

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 منم کلی خرذوق زنگ زدم نسترن و راضی کردم آوردم خونه, تا چراغارو خاموش کردم, شمعارو روشن کردم اومدم با دوستت دارم شروع کنم دیدم زنگ میزنن, آیفون و برداشتم دیدم پسر خواهرمه, میگه دایی مامان جون گفت من ظهر بیام اینجا , کلید داده , ولی اومدم تو یه کفش دخترونه دیدم, بگو کارت تا کی طول میکشه که من یه دوری همین اطراف بزنم بیام

 گفتم باریکلا , چقد تو خواهر زاده ی فهمیده و جیگری هستی دایی , زن دایی تا 45 مین دیگه میره, بعدش بیا با هم بریم یه پیتزا مشتی بهت بدم,

 رفت و پیتزا رو بهش دادم و شب اومدن خونه ما, بابام عیدیامونو داده, پسر خواهرم اومده به من میگه دایی تروال و رد کن بیاد, البته فک نکنی من دهن لقم و حق سکوت میگیرما ,ولی خوب من تو سن خرج کردنم دیگه

 شمام که دایی فهمیده ای هستی.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟

 

 پسر: آره عزیز دلم 

 دختر: منتظرم میمونی؟

 پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند

 پسر: منتظرت میمونم عشقم 

 دختر: خیلی دوستت دارم 

 پسر: عاشقتم عزیزم

 بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.

 پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.

 دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه

 به همین راحتی گذاشت و رفت؟

 پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟

 دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد

 پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

دیدم از یه شماره ی رند بهم زنگ زدن ,آقای آرزومندی ؟ شما خانوم دلارام قدیری رو میشناسین ؟ گویا رابطه داشتین با هم , پدر ایشون از دستتون شکایت کرده , عصری با پدرتون تشریف بیارین اداره منکرات سعادت آباد

 منم مغزم سرویس شده, گفتم به بابااینا بگم, بعدا خودشون بفهمن خیلی گوه کاری میشه ,

 به بابا گفتم , اول یه سیلی محکم خوابونده زیر گوشم , گفت هر چی بت بگن خودم 2 تا میذارم روش بدترشو بت میگم پسره ی بی حیا

 عصری داریم میریم , داشتیم ماشین و پارک می کردیم که دیدم همون شماره زنگ زده تا برداشتم دیدم یه صدای آشنایی میگه کجایی آقای آرزومندی ؟ دیدم از اونور صدای خنده ی یه سری آدم داره میاد , فهمیدم سرکاریه ,

 کلی با خودم فک کردم الان به بابام بگم باز می خوابونه زیر گوش من , گفتم میریم اونجا میگن اشتباه شده دیگه بی خیال میشه

 رفتیم تو بابام گفت ما اون مورد شکایت پدر دختر هستیم , دیدم یه مرد سیبیل کلفتی از اونور اومد میگه تو جوجه اومدی دختر منو اغفال کردی ؟ با بابام منو 2 تایی گرفتن زیر کتک

 بعد کلی ضرب و شتم فهمیدن که اشتباه شده و مرد کلی معذرت خواهی کرده میگه از اولم گفتم دختر من انقدم خر نیست که گول تو بدقیافه ی سوسول و بخوره



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مادرم اینا واسه تعطیلات عید رفتن شمال, به بهونه ی پروژه نرفتم و زنگ زدم دلارام اومده پیشم, مشغول غدا درست کردن بود و منم پای لپ تاپ, اومد تو اتاق , بش گفتم اون بسته ماژیک منو از کشوی خودم میدی دلارام جون؟

 

 چند دقیقه گذشت دیدم صدایی ازش در نمیاد, برگشتم دیدم داره منو چپ چپ نگاه می کنه, میگه اینا مال کدوم خریه خریدی؟

 اومدم دیدم یه سرویس نقره خیلی شیک تو کشومه, گفتم عزیزم مال تو, مگه یادت رفته ؟ امروز سالگرد اولین روزیه که با هم شام بیرون خوردیم,

 کلی ذوق کرد و دونه دونه به خودش آویزون کرد سرویس و دیدم تهش یه نامه هست, توش نوشته بود

 " تقدیم به تنها عشقم , نیوشای عزیز به مناسبت چهارمین سالگرد آشنایی "

 دلارام خیلی شاکی گفت چهارمین سال کثافت ؟؟؟؟؟

 وسایلشو جم کرد و هر چی گفتم توضیح میدم گوش نکرد و رفت

 1 ساعت بعد دیدم داداشم اس ام اس داده

 " من یه سرویس واسه نیوشا گرفتم , تو کشو تو گذاشتم , مامان جرئت نداره کشو تورو بگرده, یه تیکش کم بشه جرت میدم "



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


سربازیمو افتادم تو بخش منکرات, هر روز یه سری دختر میگرفتن میاوردن

 پریروز آخر وقت کاری بود دیدم داره صدای داد و بیداد میاد , از اتاق اومدم بیرون دیدم یه دختره خوشگل و گرفتن می خوان کیفشو بگردن اونم میگه حق نداری دست به کیف من بزنی ,

 اومدم جلو , سربازه احترام گذاشت گفت مشکوک به مصرف مواد مخدره , باید کیفشو بگردیم

 منم صدامو کلفت کردم گفتم

 " حق ندارید به وسایل شخصی ایشون دست بزنید, این خانوم وضع حجابشم که مورد نداره, واسه چی انقد مردم و اذیت می کنید "

 رو به دختره کردم گفتم

 " خانوم من واقعا معذرت می خوام, شما میتونید تشریف ببرید, بابت رفتار اینها هم شرمنده"

 دخترم کلی ذوق کرد و رفت

 منم سریع جمع کردم اومدم دم در ماشین و ورداشتم جلو دختره نگه داشتم گفتم مسیرتون کجاست تا یه جایی میرسونمتون

 گفت

 " نه مرسی , زنگ زدم دوست پسرم بیاد دنبالم , مزاحم شما نمیشم, بازم ممنون"

 ریده شد بهم , فرداش اومدم اداره دیدم رو میزم یه برگه گذاشته " اضافه خدمت + تبعید به مناطق مرزی "




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دیروز رفتم بقالی سر کوچمون یه دختر و پسر دوقلو خوشگل کوچولو تو بقالی بودن

 بعدش من لپای دختررو کشیدم گفتم اسمت چیه ؟

 پسره عصبی شد گفت زهرا اسمتو بهش نگو ...! 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوست دخترم زنگ زده میگه علی یه چیزی خونتون جا گذاشتم

 حالا من هی با استرس میگم چی ؟ اونم جواب نمیده ... کل خونه رو گشتم ... تا زیر تختا .. تو حموم ... همه جا ... زنگ زدم میگم دلارام چی جا گذاشتی , یکم فک کن جان مادرت

.

.

.

 میگه دلمو عزیزم ... پیش تو جا مونده ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


تو همه سوراخای بدنم فستیوال برپا شده که کلیپی که واسه آرش فرستادم از رقص خودم و دوست دخترم تو کلیپ ملودی نشون دادن , کلی شیرینی دادیم به بچه ها و کلی ندید بدید بازی .....

 امروز بابام رفته بوده خونه شوهر عمه ی مادرم که ماهواره دارن , کلیپ و دیده ...

 اس ام اس زده " علی جان صحنه را دیدم , برسم خانه من می دانم و شما و آن خانوم مو فرفری " 




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بابای دلارام قضیه ما رو فهمیده بود و خیلی عصبی به من گفت ما تو خانوادمون از از این بی آبروییا نداریم , باید بیای دختر منو بگیری

 منم بهش گفتم من از خدا می خوام و از این حرفا , دیدم هیچ راه دیگه نداره , رفتم به مسئول آزمایشگاه خون پول دادم گفتم بعده آرمایش بگه شما به هم نمی خورید و باید بی خیال بشید

 دلارام و فرستادم دنبال جواب آزمایش

 دیدم زنگ زد بهم با یه صدای ناراحتی گفت

 " علی متاسفم , تو رو خدا به خودت مسلط باش ولی به هم نمی خوره نمونه هامون , تو باید به فکردختر دیگه ای باشی "

 منم الکی فیلم اومدم که من بی تو هرگز , تو ولی به فکر آیندت باش , خدا هم فهمید من لیاقت تو رو نداشتم که یهو دیدم زد زیر خنده گفت

 " بابا شوخی کردم , مژدگونی بده که حله جواب آزمایش "

 منم یکم خوشحالی بروز دادم از خودم و سریع قطع کردم به مسئول آزمایشگاه زنگ زدم

 گفت

 " آقا خوب شد زنگ زدی, من 2 روزه دنبال شمارت می گردم بت بگم من با رئیس اونجا دعوام شد , منو اخراج کردن, نتونستم برات کاری که می خواستی بکنم , یه قرار بذار بیا پولتو پس بدم , شرمنده "



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


یه دختر به پستم خورده بود از همه پسرا شاکی , کلی رو مخش کار کردم که بابا پسرا همشون بد نیستن , فلسفه چیدم کلی براش , از اونورم واسه دلارام فلسفه چیدم که من لیاقت تو رو ندارم و از این حرفا , امروز گفتم دیگه وقتشه به این دختره پیشنهاد بدم , دیدم مسیج زده " علی جان خیلی ممنونم ازت , من امروز با دیدن آرش فهمیدم که پسر خوب هم وجود داره , اگه حرفای تو نبود عمرا به این عشق حقیقی نمی رسیدم , فقط چون آرش خیلی غیرتیه من مجبورم تورو بلاک کنم عزیزم , بازم مرسی , بوس بوس "

 حالا هی من مسیج زدم بابا این پسرا همش دنبال س*ک*س,ن , آرشه دروغ میگه مثه سگ , جونوره بابا ... ...

 از اونورم دلارام مسیج زده " علی راست میگی , واقعا تو در حد من نیستی , مرسی که نذاشتی وابسته بشیم و همین اول بهم گفتی که مسیرمون اشتباهه , بوس بوس "

'پوووووووووووووووووووووووووووووووووووفف' 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

بچه خواهر 4 سالم زنگ زده میگه دایی آقا جونینا شام اومدن اینجا , توام میای دیگه , منم چشام یه برقی زد گفتم نه دایی من فردا امتحان دارم , باید برم خونه , سر راه سری رفتم دنبال دوست دخترم بردمش خونه , تا درو وا کردیم دیدم کل خانواده تو حال وایسادن منتظر من , بچه خواهرم داره به مامانم میگه , " بفرما مامان جون , هی بگو علی من اهل این کارا نیست , گفتم که این جونور و فقط من میشناسم "

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

رفتم تو روم خارجیا یکی و پیدا کنم واسه تمرین زبان , با یه دختره بورکینافاسویی آشنا شدم , بعد یه مدت دیدم خیلی بچه پولداره , زبان و بی خیال شدم , زدم تو کار تیغیدن , هر ماه یه کادوی خفن برام میفرستاد در خونه , عکس شهاب حسینیم فرستاده بودم به جا عکس خودم کلی حال کرده بود ...

 دیدم مسیج زده " علی جون مژده بده , بابام شده سفیر بورکینافاسو تو ایران , تا یه ماه دیگه میایم تهران پیشت عزیزم , بوس بوس "

 الان یه هفته اس خونه رو گذاشتیم واسه فروش ....

 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

سوار تاکسی شدم ,

 راننده گفت

 " اِ , آقا کیف این خانوم کیفشو جا گذاشت , دنده عقب گرفت , گفت مال اون خانومس فک کنم, ببر بش بده داداش , دمت گرم"

 پیاده شدم دنبال دختره هی گفتم خانوم یه لحظه, خانوم یه لحظه

 برگشت, گفتم

 " کیفتون جا مونده بود تو تاکسی , راننده ه می خواست ببینه توش چیه, من گرفتم ازش , آوردم بتون بدم, عجب آدمایی پیدا میشنا"

 کلی تشکر کرد منم خر ذوق هی سرخ و سفید می شدم می گفتم قابل شما رو نداره خانوم

 یهو دیدم شاکی برگشت به فحش کشید منو , گفت

 " چشم سفید پولاشو ورداشتی اومدی کیف خالی و به من میدی که چه کنم, چقدم پشت سره راننده طفلی حرف در میاره بی شرف "

 با کلی عز و التماس و غلط کردم که به خدا کار من نبوده برگشتم از پیشش سمت خیابون, دیدم تاکسی گذاشته رفته, لپ تاپ و بند و بساطمم که تو ماشینش بود پیچونده برده

 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

دست تو دست دلارام خیلی عاشقانه میرفتیم و بش می گفتم که به خانواده هامون بگیم, اونم هی میگفت من شک دارم هنوز, بذا بگذره یکم, یهو یه دختری اومد جلو گفت

 " به به, شازده پسر, چطوری آقا ؟ خوش میگذره؟ داف جدید مبارک , خوش سلیقه هم شدی, بیخود نبود ما رو ول کردی"

 حالا من هی میگم خانوم اشتباه گرفتی , دلارام هم خیلی شاکی میگه نه , بذا ادامه بده یکم بهتر بشناسمت جونور

 دختره هم هی میگه

 " مگه نمی گفتی نیوشا یه دونه باشه, منو جلو پدر مادرم بی آبرو کردی که چی ؟ اگه نمی خواستی منو چرا گفتی به خانوادم بگم که جلو اونا ضایع کنی منو ؟"

 دلارام یه نگاهی به من کرد و گفت دیگه نمی خوام ببینمت, سوییچ ماشینم بده,

 یهو دیدم 4 تا دختر پشت سرمون دارن با این دختره می خندن, اینم میگه آقا حال کردی؟ شرط بسته بودم با اونا رابطتتون و بهم میزنم, حالا اشکال نداره ؛ توام مهمون من یه آیس پک, خداییشم دختره خیلی بت سر بود, امروز نمی پرید فردا پریده بود.

 

✓ THE End

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




نویسنده : TH-STAR
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,


امکانات


این صفحه را به اشتراک بگذارید

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 439
بازدید کل : 178837
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1

درباره نویسنده

TH-STAR ٍ Ho3inangel@yahoo.comܨ
ایمیل : sj_mh9@yahoo.com

آمار بازدید
  خوش آمدید
نویسندگان:

وضعیت وبلاگ :

اوقات شرعی :

تبلیغات